Monday, July 02, 2007

اين پست را سر تولدم نوشتم . الان تازه مخابره ش می کنم

اين پست را سر تولدم نوشتم . الان تازه مخابره ش می کنم

1- خبر هايي بايد باشد
2-ادوين و گروه وون کنسرت دادند، زيرزمين مان جشن است
3- داريم سي ساله مي شويم، گزارش ش را مي دهيم
4-از بي بي سي فارسي زنگ زدند که درباره آلزايمر در ايران! مصاحبه
کنند، مصاحبه فرموديم. حالا سايت شان فيلتر شده. سر کار بوده ايم؟

دوستان شوخي نکرده بودند.برنامه پخش نشده؟ اگر کسي مي تواند چک کند و

به ما هم بگويد خوشحال مي شويم. مي خواهم اگر دفعه بعد زنگ زدند

بدانم چه کنم
Blue Moon
ماه غمگين

Blue moon, you saw me standing alone
ماه غمگين ، من را ديدي که تنها ايستاده بودم
Without a dream in my heart, without a love of my own.
بدون رؤيايي در دلم، بدون عشقي براي خودم

Blue moon, you knew just what I was there for
ماه غمگين، مي دانستي دقيقا براي چه آنجا بودم
You heard me saying a prayer for someone I really could care for.
شنيدي که دعا مي کردم براي آمدن کسي که بتوانم واقعا به ش اهميت بدهم

And suddenly there appeared before me the only one my arms could

ever hold
و ناگهان کسي پيش رويم ظاهر شد، تنها کسي که بازوهايم مي توانستند

بگيرند
I heard someone whisper, "Please, adore me"
نجوايي را شنيدم "لطفا عاشقم باش"
And when I looked my moon had turned to gold.
و وقتي نگاه کردم ماه م طلايي شده بود

Blue moon, now I'm no longer alone
ماه غمگين، الان ديگر تنها نيستم
Without a dream in my heart, without a love of my own
بدون رؤيايي در دلم، بدون عشقي براي خودم نيستم
Without a love of my own.
بدون عشقي براي خودم نيستم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home