Friday, January 20, 2006

افسانه چوپان و دو اژدها


ديشب با دکتر پيام مومنی و يکی از دوستانش به کنسرت گروه اس دی اس رفتيم و نرفتيم .يک بار ديگر برادرم اميرحسين را بخت يار شد - به جای "شانس آورد" - که برای کنسرتی که برگزار نمی شد وقت نگذاشت. من هم همين طور، چون با نيامدنش از غرغر های بی دليلش دور ماندم، بارها پيش آمده کنسرت های راک در ايران برگزار نشده اند و انگار تقصير من است، گر چه تقصير من هم هست : چون در روزنامه هايی که کار می کردم برای حفظ روزنامه از دست ديو های بهانه گير بود که مارمولک بازی در نمی آوردم و يواشکی مطالبِ به ظاهر خطرناک برای حيات روزنامه را چاپ نمی کردم، گر چه صداقت بی آن که فضيلت من باشد ، اخلاقم است (پاورقی 1 را بخوانيد) و تجربه دو بار چاپ سخنرانی هايم در همشهری (به صورت ناقص- امسال ) و صبح امروز (سال هل قبل- کامل، البته سخنرانی در حوزه هنری که به دعوت يک " سخنرانی به هم بزن " حرفه ای سابق و مدير فعلی ماهنامه مقام بود به هم خورد) ثابت کرده است که کار بايد درست طراحی و اجرا شود ، يعنی بايد درباره موضوع گفتمان يا مقال ايجاد و پی گيری شود. اين کار دو راه اصلی دارد :يا بايد جنجال راه انداخت يا بايد مرتب موضوع را تکرار کرد که بر خلاف اولی که محتاج مارموذی بازی است و استفاده از ضعف مديريت ها، دومی به قوت مديريت در تصميم گيری و اجرا احتياج دارد که نادر است . موسيقی هم طبعا چون از همين مديرها برخوردار است از همين نوع ضعف ها در زحمت است، آيا اين طور می شود جلوی فرهنگ غالب جهانی - که به نظر من سياستگزاری شده است اما هيچ قسمت آن سياستگزاری ها برای هيچ تهاجمی به جز تهاجم اقتصادی نيست - ايستاد؟ (پاورقی 2 را بخوانيد) يک جمله هم درباره موسيقی راک در ايران :
مصطفی فرزانه در گفت و گويی با رامين جهانبگلو درباره صادق هدايت خوانی در قبل و بعد از انقلاب می گويد: مردمی که قديم سراغ هدايت می رفتند نااميدانی در جست و جوی مرگ بودند در حالی که خوانندگان جديد هدايت در پروسه مطالعات روشنفکری شان و با مهم تر شمردن اثر از نويسنده در جست و جوی زندگی بهتر هدايت می خوانند. در ايران علاقه مندان راک در جست و جوی زندگی و نو آوری در تقابل با فرهنگ خموده موسيقی ايرانی به راک روی می آورند، آنها ونداليست نيستند، فقط نمی دانند چه طور کنسرت بروند چون تا نروند که ياد نمی گيرند .يک جمله هم برای خودم: يادم باشد درباره هدايت بنويسم
پاورقی 1
هنوز يک افسانه امروزی زرويی را نفهميده بودم : افسانه چوپان و دو اژدها
چوپانی شب در راه می ماند و به غاری پناه می برد که پر از طلا بوده، کيسه اش را از طلا پر می کند و می خوابد و صبح به جرم طلا دزدی دو اژدها می خورندش
چوپانی شب در راه می ماند و به غاری پناه می برد که پر از طلا بوده، کيسه اش را از طلا پر نمی کند چون افسانه چوپان قبلی را خوانده بوده و صبح به جرم بی عرضه گی و طلا ندزدی دو اژدها می خورندش
چوپانی شب در راه می ماند و به غاری پناه می برد که پر از طلا بوده، کيسه اش را از طلا پر نمی کند و چون افسانه دو چوپان قبلی را خوانده بوده فقط يک سکه بر می دارد و صبح دو اژدها می خورندش
پاورقی 2
اگر به بحث سياستگزاری موسيقی وسياستگزاری فرهنگی علاقه منديد شماره جديد فصل نامه موسيقی آهنگ (ويژه سياستگزاری موسيقی ) را بخوانيد، با آيت الله معين مصاحبه کليدی ای دارم

1 Comments:

At 5:31 PM, Anonymous Anonymous said...

I think your friend is cute! Well, actually, very cute!

 

Post a Comment

<< Home