Saturday, July 22, 2006

az awayel ta awasete tir 85

خونم ريخته کف آشپزخونه م . بالاي سرم کنار چراغ مطالعه جسد يه عقرب خشک شده دارم . هر چند روز يه آهنگ يا ليريک جديد مي نويسم . از بچه هاي پادگان خواستم برام عقرب زنده بگيرند . سردرد و قلب درد و چشم درد و درد سرم هم آن قدر هست که اگر مشتري داشت يه شبه ميليونر شم
چيز ها دارن عوض مي شن

بعد از دوش ، به سبک تنها بلاگي که به ش لينک دادم

دخترا وقتي دوست پسرشوني مي خوان سبيلت ؤ بزني
دخترا وقتي قراره زنت شن مي خوان سبيل بذاري
نمي خوام مسخره ي تو يا خودم يا مردم شم ، بگو دوست پسرت م يا نامزدت

براي وبلاگ تازه تاسيس نشده ِ ما مارمولک ها
مارمولک مي ره مشهد مي شه مشمولک ، مي ره کربلا مي شه کربولک مي ره مکه مي شه حجمولک ، مي ره شاه عبد العظيم مي شه شمبولک، مي ره قزوين مي شه انگولک

تنها با چند تا کتاب ترجمه ليريک ميونه دارم، يکي ش مارش ملکه سياه ِ ه که کويينه. بايد ترجمه ش از اين ليريک از من بهتر باشه اما کتاب در دسترس نيست. اگر هر جاش به نظرتون اشتباه اومد بگين ، نمي تونم ناراحت شم
I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم

Queen
When the outside temperature rises
وقتي دماي بيرون زياد مي شه
And the meaning is oh so clear
و معني جدا واضح ِه
One thousand and one yellow daffodils
يک هزار و يک نرگس زرد
Begin to dance in front of you - oh dear
شروع مي کنن به رقص پيش چشم هات، عزيز ِ دل
Are they trying to tell you something?
دارن سعي مي کنن به ت چيزي بگن
You're missing that one final screw
اون پيچ آخر ِت گم شده
You're simply not in the pink my dear
ساده: تو اوضاعت رو به راه نيست
To be honest you haven't got a clue
راست ش ؤ بگم تو راه حلي پيدا نکردي

I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
It finally happened - happened
آخرش شد، شد
It finally happened - ooh oh
آخرش شد، آخ آخ
It finally happened - I'm slightly mad
آخرش شد، يه ذره خل شدم
Oh dear!
عزيز

I'm one card short of a full deck
يه دست ورقم يکي کم داره
I'm not quite the shilling
من يه شيلينگ کامل هم نيستم
One wave short of a shipwreck
يه موج تا کشتي شکستگي م مونده
I'm not at my usual top billing
مثل هميشه پرفروش نيستم
I'm coming down with a fever
دارم با تب مي آم پايين
I'm really out to sea
واقعا طرف دريا مي رم
This kettle is boiling over
اين کتري داره سر مي ره
I think I'm a banana tree
فکر مي کنم يه درخت موز م


I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
It finally happened - happened
آخرش شد، شد
It finally happened - huh hu
آخرش شد،هه هه
It finally happened - I'm slightly mad
آخرش شد، يه ذره خل شدم
Oh dear!
عزيز


I'm knitting with only one needle
دارم بافتني ؤ با فقط يه ميل مي بافم
Unravelling fast its true
تند ؤ تند باز مي کنم ش، آره
I'm driving only three wheels these days
اين روز ها دارم فقط با سه تا چرخ رانندگي مي کنم
But my dear how about you?
اما عزيزم تو چي؟

I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
I'm going slightly mad
دارم يه ذره خل مي شم
It finally happened - happened
آخرش شد، شد
It finally happened - huh hu
آخرش شد،هه هه
It finally happened - I'm slightly mad
آخرش شد، يه ذره خل شدم
Oh dear!
عزيز
Just very slightly mad!
فقط يه ذره خل
And there you have it!
ؤ حالا اين جورش ؤ داري


The Doors Of Perception
اوايل تير-5شنبه يا جمعه

دوستان عزيز و مخاطبان محترم دادشان در آمده که اين ديوانه بازي چه است که در آورده اي اِي پسر! منظورشان کتاب هام است ، و نمي دانند نصف اطلاعاتي را که براي نوشتن يک چند تا کتاب ديگر جمع کرده بودم هم الان توي بيابان هاي کاشان اند اگر از توي معده و روده و هزارلاي گوسفند هاي کاشان نگذشته باشند و به خاک نپيوسته باشند- به شکل کود حيواني . به دختر خاله مليکا گفتم که مي خواهم زندگي کنم و وقت نمي کنم اين همه کار را با هم بکنم : ترجمه براي موسيقي ، نوشتن درباره موسيقي ، نوشتن آهنگ ، ساز زدن ، سربازي کردن ، دندانپزشکي ، ضبط موسيقي ، تمرين موسيقي با گروه ، نوشتن ترانه يا ليريک ، مطالعه ، ديدار دوستان ، رفتن به دونوازي تنبور ، به جايي رساندن برنامه هايي که از قبل شروع شده اند ، ورزش ، وبلاگ ، و يک چند تايي کار ديگر . مجبورم که کارهايي را به نفع کارهاي ديگر قرباني کنم . کتاب ها مال دوره ي خيلي جاه طلبي من بودند . چيزهاي ديگري که دور ريختم از جنسي بودند که من با دنيا سر ِ دعوا داشتم اما مهرورزي عاقلانه تنها راه ِ مقدور پيش رويم است . دورشان ريختم با اين که حتا ارزش مادي زيادي داشتند . حالا حالم بهتر است . محسن اس ام اس زده که حالت بد ِه ؟ بايد بگويم غمگين و متعجب و شوکه بودم . شوک با يک قدري فکر از بين رفت ، تعجب را يک جمله ساده يک دخترخاله ديگرم از بين برد - مرسي هانيه - و غم مانده . در افسانه هاي فارسي خدا گل انسان را با دو قسمت غم و يک قسمت شادي ساخت پس اگر غمگينم به تخمم که غمگينم . مدتي است دارم زنانه ديدن دنيا را امتحان مي کنم . چيزها را سعي مي کنم توي دستم بسنجم و نه توي هوا . مراسم نگيرم و حتا کفش ورزشي هم نخرم ، چيز ها را بزرگ و با شکوه نکنم اما يک وقت هايي دلقک توي آينه مي زند بيرون که حتما مرد است . خيلي لطفا مرا ببخشيد

***
م الف به آذين درگذشت . ترجمه اش از اتللو را شبي که شنيدم مرده خواندم . روانش شاد


***
در روزنامه کارگزاران مطلبي درباره يک نمايشگاه نقاشي نوشتم که سه شنبه قبل چاپ شد، به نظرم ششم تير ماه صفحه هفت. اينترنتم صفحه باز نمي کند
که لينک بدهم

***
يک آهنگ را در آن ساعت هاي گند غروب گوش کردم ؤ داشت حالم بد مي شد که دوش گرفتن ، خوب شدم
آهنگش را داونلود کنيد، فقط به اسم آناتما پابليش شده و گرنه کار ِ خواهر ِ درامر ِ گروه است . مرسي پيام بابت معرفي آهنگ

***
براي علي : در آهنگ بوي تين سپيريت مي دهد
I don't have a gun
را بهتر است اين طور ترجمه کني : من که تفنگ ندارم
ضمنا يه عکس از کورت کوبين ديدم که لوله يه تفنگ رو کرده بود دهنش - بين کريست و يارو نشسته ، با همون استيلي که احتمالا بعدش شليک کرد ، گيرش بيار باحاله بذاري روي جلد کتاب بعدي ت . ضمنا ايها الناس ! کتاب درختان گريان علي نشاندار دايره المعارف نيروانا است ، يک شعر را هم علي به من تقديم کرده به اسم پول مي دهند که موسيقي بزنند، عالي ديده، پس کتابش را بخوانيد.

Anathema
Parisienne Moonlight

I feel I know you
حس مي کنم مي شناسمت
I don't know how
نمي دونم چه طور
I don't know why
نمي دونم چرا
I see you feel for me
مي بينم که حس مي کني م
You cried with me
تو با من زار زدي
You would die for me
حاضري برام بميري
I know I need you
مي دونم به ت محتاجم
I want you
مي خوام
To be free of all the pain
که از کل دردي رها شي
You have inside
که درونت ِه
You cannot hide
و نمي توني مخفي کني ش
I know you tried
مي دونم سعي ِت ؤ کردي
To be who you couldn't be
که کسي باشي که نمي توني باشي
You tried to see inside of me
سعي کردي درونم رو ببيني
And now i'm leaving you
و حالا ترک مي کنم ت
I don't want to go
نمي خوام برم
Away from you
ازت دور شم
Please try to understand
به لطف سعي کن بفهمي
Take my hand
دستم رو بگير
Be free of all the pain
از کل درد رها شو
You hold inside
که درونت ِه
You cannot hide
و نمي توني مخفي کني ش
I know you tried
مي دونم سعي ِت ؤ کردي
To feel...
که حس کني
To feel...
که حس کني
****
قصه هاي من از جنس همين ليريک بودند، خوب کردم پاره شون کردم . درست نيست آدم بد حال شه ، الان که ترجمه ش مي کردم گريه م گرفت . من که تفنگ ندارم
عکسه هم اين نيست که گذاشتم بالا




عشق عمر جاني کش به ش گفت: نمي توني روي خط بري، کش اين رو نوشت
JOHNNY CASH
"I Walk The Line"

I keep a close watch on this heart of mine
تمام حواسم به دلم است
I keep my eyes wide open all the time
تمام-وقت چشام تا ته بازه
I keep the ends out for the tie that binds
ته هاي نخي ؤ که متصل مي کنه نگه داشتم
Because you're mine, I walk the line
چون مال من ي روي خط مي رم
I find it very, very easy to be true
به نظرم درست بودنش خيلي خيلي راحت ه
I find myself alone when each day is through
وقتي هر روز تموم مي شه مي بينم چه قدر تنهام
Yes, I'll admit that I'm a fool for you
آره، قبول دارم که ديوونه ت م
Because you're mine, I walk the line
چون مال من ي روي خط مي رم
As sure as night is dark and day is light
درست همون قدر که معلوم ه روز روشن ه و شب تاريک
I keep you on my mind both day and night
هم شب و هم روز توي فکرمي
And happiness I've known proves that it's right
و خوشي اي که الان شناخته م نشون مي ده که درست ه
Because you're mine, I walk the line
چون مال من ي روي خط مي روم

You've got a way to keep me on your side
يه راهي برا نگه داشتن من طرف خودت پيدا کردي
You give me cause for love that I can't hide
تو براي عشقي که نمي تونم مخفي ش کنم به م دليل مي دي
For you I know I'd even try to turn the tide
براي تو بود که سعي کردم شق القمر کنم
Because you're mine, I walk the line
چون مال من ي روي خط مي رم

شنبه
اواخر خرداد
توي مدت کار مطبوعاتي م در پرسپوليس که سردبيرش همزمان مجله اولترا روشنفکري نگاه نو را هم سردبيري مي کرد و ايرانشهر بود که چيزهايي را ياد گرفتم که توي سربازي هم به دردم بخورد . اين دو جا با ورزشي نويس ها همصحبت شدم و تا الان نديده ام کسي به قدر آنها شبيه ارتشي ها باشد . از قديم هم به نظرم مي آمد کساني که خيلي به بدنشان مي رسند کمتر به مخشان مي رسند ، البته الان خودم هم ورزش مي کنم اما من زياده از حد به مخم رسيده ام واين طور تعادل ايجاد مي کنم ، اين در پرانتز بود . از بازي هاي ايران دو تاي آخرشان را مجموعا به اندازه يک ساعت ديدم و اين به ذهنم رسيد که يک مشت آدم کلافه دارند خيلي پکر و سردرگم دنبال چيزي مي روند که نمي دانند چيست و چون نمي دانند چيست نمي دانند چه بکنند تا آن را به دست بياورند . ياد جامعه افتادم که دقيقا به همين دردها مبتلاست و تقصير را مي اندازد گردن اين و آن . البته حق هم دارد ، علي دايي باسواد بي انگيزه پير بي عرضه که الکي و در مصاف با رقيب هاي قراضه تر کاپيتان شد شبيه خاتمي نيست ، مي پرسم

3 Comments:

At 4:03 AM, Anonymous Anonymous said...

khoob bood enghad ziad minevisi adam nemidoone vase kodoom nazar bede moalem piano yadet narehaaaaaaaaaaa
hamin alan ke ino khoondi be doostet zang bezan

 
At 4:03 AM, Anonymous Anonymous said...

khoob bood enghad ziad minevisi adam nemidoone vase kodoom nazar bede moalem piano yadet narehaaaaaaaaaaa
hamin alan ke ino khoondi be doostet zang bezan

 
At 4:43 AM, Blogger Unknown said...

سلام

کتاب درختان گریان دیگه وجود خارجی نداره
خوشحال می شم اگه بتونین کمکم کنین که چجوری می تونم اونو تهیه کنم

با تشکر
پویان فرزاد

 

Post a Comment

<< Home