Sunday, May 28, 2006


جيش شد به پروژه صادق هدايت شدنم، آخه کباب بعد از225 کیلومتر رانندگي مي چسبه. خودم البته مي خواستم ابراهيم گلستان شوم، پست قبلي هم گفتم که گياه خوار شدنم ناخواسته بود، گلستان نشدنم هم به ميل کس ديگر بود
***
پست بالا را نشد ديروز بفرستم، کلي گيتار را ضبط کردم که به درد نخورد اما براي اعتماد به نفسم عالي شد. سر دفاع از پايان نامه ام در دانشگاه يک شبه کار با برنامه ي ورد را ياد گرفتم، ديروز باز يک ساعته کار با کيکواک را .به قول انگليسي ها احتياج مادر اختراع است....مادرش را
ضمنا من اختراع نکردم که
***
بعد از يک سال باز کله پاچه خوردم، عجب گياه خواري اي. اما عجيب بعد از دونوازي تنبور و گيتار هر چيزي-از فهوه فوري مزخرف مخصوص اعراب تا کله گوسفند- مي چسبه
***
علي اس ام اس زده که ترجمه باشگاه دعوا را بذارم اينجا. اگه اهل تايپش هستي، بيا. تازه کتاب جاني تفنگش ؤ ورداشت از دالتون ترومبو هم هست که متاليکا از روش آهنگ يک رو ساخته، ترجمه ش خيلي وقته تموم شده و قثط تايپ مي خواد
***
حدود 12-13 تا ليريک با فضاي مشخصي نوشته م که بايد آهنگ شن ؤ ضبط شن، اين که ضبط کاراي قبلي کند پيش مي ره(که البته اصلا هم کند نيست) حالم ؤ بد مي کنه. اين آهنگ ها و ليريک ها واقعا شنيدني اند.از منظر يه منتقد مي گم
***
براي درمان اضطراب غير از ورزش راهي هست؟ بگين به لطف
***
ترجمه فصل 1 باشگاه دعوا رو مي دارم توي اون يکي وبلاگم، حدود 20-25 فصلش مونده که حجمش ازاين کمتر ؤ بيشتره ،هر کسي حاضره باقيش ؤ تايپ کنه دستش ؤ بگيره بالا
کتاب درباره يه نسل از مردهاس که تلويزيون و زن ها بزرگشون کردن و مي خواستند ستاره بشن اما حالا مگس هم روشون نميشينه
فيلم اين کتاب با بازي برد پيت و کلي ستاره ي ديگه رو حامد(گيتاريست گروهمون) به من داد و فيلمنامه ش ترجمه شده ؤ من نخونده م اما رمانش که عاليه و قدري ش ؤ ترجمه کردم
به نظرم ما توي سال هاي جنگ بد جور تربيت شديم، براي ما خوندني ِ ه.گر چه نويسنده ش مي گه صرفا يه کتاب نوشته که مردها ازش خوششون بياد. و جالبه که اين کتاب چند سال قبل از 11 سپتامبر چاپ شده اما کاملا پيغمبروار شبيه اون قضيه رو پيش بيني کرده
ضمنا وقتي اين علامت ؤ ديديد "ؤ" بايد مثل حرف او انگليسي بخونيدش چون در جاهايي خلاصه و لحن محاوره اي ِ ه واژه ي "را" است و در جاهاي ديگر بايد آن شکلي که نوشتم خوانده شود تا ريتم متن به هم نخورد
***
روزنامه کارگزاران يه مطلب ازم درباره ي جاده هاي کندلوس چاپ کرد. گند بودن فيلم و مضمونش -که به قولي به لجن کشيدن عشق ه-به مشکوک بودن بودجه ساختش بر مي گرده،
وگر نه مي شود فيلم پرفروش مردم پسند ساخت که تم اصلي ش يک ميل عمومي باشد،مثل تم پيدا کردن يک شوهر عاشق پيشه در فيلم ازدواج به سبک ايراني که زنش را ببرد آمريکا.
باشگاه دعوا
ترجمه:اديب وحداني
نوشته : Chuck Palahniuk
فصل 1
تايلر بعد اين که يه تفنگ گذاش توي دهن من ؤ گفت اولين مرحله ي زندگي جاويدان ت اين ِ ه که بايد بميري برام يه کار پيشخدمتي پيدا کرد. تا خيلي بعدش تايلر ؤ من بهترين دوست هاي هم بوديم. مردم هميشه مي پرسن چيزي از تايلر دردن مي دونم؟
لوله ي تفنگ داره به پشت گلوم فشار مي آره، تايلر مي گه ما واقعا نمي ميريم سوراخ هاي صدا خفه کن ؤ که توي لوله دريل کرده بوديم مي تونم با زبونم حس کنم. عمده صدايي که شليک اسلحه مي ده از انبساط گازه ؤ از غرش کوچيک صوتي اي که گلوله به خاطر سريع رفتنش مي سازه. براي صدا رو خفه کردن فقط چند تا سوراخ ريز توي لوله تفنگ دريل مي کني،خيلي سوراخ. اجازه مي ده که گاز بره ؤ سرعت گلوله رو از سرعت صوت کمتر مي کنه.
سوراخ ؤ غلط دريل کن، اون وقت تفنگ توي دستت مي ترکه.
تايلر مي گه اين واقعا مرگ نيست . ما افسانه مي شيم. ما پير نمي شيم. با زبونم لوله رو سُر مي دم طرف گونه م ؤ مي گم تايلر! تو توي اين فکري که مث خون آشام ها فراموش نشدني بشيم
اين ساختموني که روش وايساديم، ده دقيقه ي ديگه نيست مي شه.گاز اسيد نيتريک با خلوص 98 درصد ؤ بر مي داري ؤ با سه برابر خودش اسيد سولقوريک قاطي مي کني. اين کار ؤ توي حموم يخ بکن. بعدش گليسيرين ؤ چيکه چيکه با قطره
چکون مي ريزي روش. حالا نيتروگليسيرين داري. من اين ؤ مي دونم چون تايلر اين ؤ مي دونه. نيتروت ؤ توش خاک اره بريز ،حالا ماده منفجره اي داري که مي شه ريختش توي قالب. خيلي آدم ها نيتروشون ؤ با کتان قاطي مي کنن ؤ توش سولفات منيزيم مي ريزن، جاي اسيد. اين طور هم مي شه. بعضي ها پارافين ؤ با نيترو قاطي مي کنن. پارافين هيش وقت به کارم نيومده.
پس تايلر ؤ من روي ساختمون پارکر-موريس واي ساديم ؤ تفنگ توي دهن من ِه ؤ صداي شيکستن شيشه رو مي شنويم. پايين ؤ نيگا. روز ابري اي يه، حتا از اين بلندي. اين درازترين ساختمون دنياس. هميشه باد توي اين ارتفاع سرده. اين بالا خيلي آرومه. احساسي کع داري اين ِ ه که يه ميمون مسافر به فضايي. کاري ؤ مي کني که به ت ياد دادن.
يه اهرم ؤ بکش
يه دکمه رو فشار بده
هيچ چيزش ؤ نمي فهمي ؤ بعد، فقط مي ميري
صد ؤ نود ؤ يک طبقه بالاي زمين، از لبه ساختمون زمين ؤ نيگا مي کني ؤ خيابون اون پايين يه فرش رنگي ِ ه که کرک هاش آدم هان که واي سادن ؤ بالا رو نيگا مي کنن .شيشه ي شيکسته مال همون طبقه اي يه که زير ماس. يه پنجده کناري ساختمون مي ترکه ؤ بعدش نوبت يه فايل به اندازه ي يه يخچال ِ ه که بندازنش بيرون. دُرُس زير ما يه فايل شيش طبقه اي دُرُس از سطح سنگي ساختمون مي افته ؤ وقت افتادن آروم مي چرخه ؤحين افتادن هي کوچيک مي شه ؤ وقت خوردن وسط جمع فشرده اون پايين محو مي شه.
يه جايي توي صد ؤ نودؤ دو طبقه زير ما ميمون هاي فضايي کميته شرارت پروژه ميهم دارن وحشي مي شن ؤ هر تيکه اي از تاريخ ؤ نابود مي کنن. اعتقاد قديمي اي هس که مي گه هميشه اون کسي ؤ که دوس داري مي کُشي ؛ خُب ،ببين چه جور دو طرفه دُرُس در اومده.
وقتي لوله ي تفنگ توي دهنت ِه ؤ لوله ش لاي دندونت ِه فقط مي توني با مصوت ها حرف بزني. به ده دقيقه ي آخرمون رسيديم.
يه پنجره ديگه ي ساختمون هم مي ترکه ؤ شيشه با منظره پرواز دسته کفتر ها مي پاشه بيرون، بعدش يه ميز چوبي تيره توسط کميته شرارت سانت به سانت از لبه ساختمون مي زنه بيرون تا وقتي که بلغزه ؤ سُربخوره ؤ گرد خودش بچرخه ؤ بعدش يه پرواز جادويي بکنه ؤ گم شه لاي جمعيت.
ساختمون پارکر-موريس ظرف نه دقيقه ديگه اينجا نيست. ژلاتين منفجره به ميزان کافي ؤ ور مي داري ؤ مي پيچي دورِ ستون هاي پايه ساختمون ؤ هرساختموني توي اين دنيا با سر مي خوره زمين. بايد اون ها رو با کيسه هاي شني سفت به ستون ها فشار بدي تا انفجار به طرف ستون متمرکز شه ؤ توي گاراژ اطراف ستون پخش نشه.
اين راهکارها رو توي هيچ کتابي ننوشته ن؛ سه راه ساختن بمب ناپالم: يک، مي توني گازوييل رو با ميزان مساوي شربت پرتقال تغليظ شده مخلوط کني. دو،مي توني گازوييل رو با ميزان مساوي نوشابه رژيمي مخلوط کني. سه، مي توني اون قدر بچه گربه خورد شده توي گازوييل حل کني تا مخلوط سفت شه.
از من روش ساخت گاز اعصاب ؤ بپرس. آخ، اون همه بمب احمقانه ماشين
نه دقيقه
ساختمون پارکر-موريس خراب مي شه، کل صد ؤ نودؤ دو طبقه ش. به آرومي يه درخت که توي جنگل مي افته. الوار. تو هر چيزي ؤ مي توني با سر بزني زمين. غريبه که فکرکنيم اين جايي که الان ما واي ساديم فقط يه نقطه مي شه توي آسمون. تايلر ؤ گوشت ؤ لبه ساختمون ، تفنگ توي دهن من. دارم به اين فکر مي کنم که لوله ش تميزه؟
ما وقت نيگا کردن به يه کمد ديگه که از گوشه ي ساختمون زد بيرون ؤ قفسه هاش توي آسمون باز شدن ؤ بندهاي کاغذ توي هوا ول شدن ؤ باد بردشون، به کل قضيه قتل-خودکشي تايلر يادمون رفت
هشت دقيقه
بعدش دود، دود،دود از پنجره هاي شيکسته شروع کرد بيرون زدن. کميته تخريب مسووليت اوليه رو ظرف تقريبا هشت دقيقه شروع مي کنن.مسووليت اوليه اينه که اساس تحمل بار رو بترکونن، ستون ها بترکن ؤ مجموعه ي عکس هاي پارکر-موريس برن توي کتاب هاي تاريخ.
پنج عکس مجموعه به ترتيب تخريب: اينجا ساختمون سر جاش ِه. ساختمون توي يه زاويه هشتاد درجه اي. بعد يه زاويه هفتاد درجه اي.ساختمون توي زاويه چهل ؤ پنج درجه اي که اسکلتش ديگه تحمل نمي کنه ؤ ساختمون يه قوس جزيي ور مي داره. توي عکس آخرساختمون ، کل صد ؤ نودؤ يک طبقه ش مي افته روي موزه ملي که هدف اصلي تايلر ِه.
تايلر مي گه اين دنياي ماس، ديگه ، دنياي ما. ؤ همه ي اون آدم هاي کهنه مرده ن
اگه مي تونستم بدونم تهِ همه ي اين ها چي مي شه از خوشحال هم خوشحال تر مي شدم که بميرم ؤ حالا توي بهشت باشم
هفت دقيقه
اون بالا روي ساختمون پارکر-موريس ؤ لوله ي تفنگ تايلر توي دهنم ِه . ميز ها ؤ کمد ها ؤ کامپيوترها دارن مث شهاب مي ريزن روي جمعيت اطراف ساختمون ؤ ستون هاي دود دارن از پنجره هاي شيکسته مي رن بالا ؤ سه بلوک پايين تر توي خيابون تيم تخريب ساعت ؤ نيگا مي کنن ؛ همه ش ؤ مي شناسم : تفنگ رو، هرج و مرج رو، انفجار رو،همه ش واقعا موضوع مارلا سينگر ِه.
شش دقيقه
اينجا يه جور مثلث جريان داره. من تايلر ؤ مي خوام. تايلر مارلا رو. مارلا من رو. من مارلا رو نمي خوام ؤ تايلر نمي خواد دور ؤ برش باشم،نه که برا هميشه. موضوع اون قدر که به علاقه ربط داره به عشق کاري نداره.درباره ي دارايي ِه، مث مالکيت. بدون مارلا تايلر هيچ چي نداره.
پنج دقيقه
شايد ما افسانه شيم، شايد هم نه. نه، منظورم اين ِ ه که...اما صبر کن.
اگه کسي نبود انجيل ؤ بنويسه الان مسيح کجا بود؟
لوله تفنگ ؤ با زبون سُر مي دم طرف گونه م ؤ مي گم تايلر! تو مي خواي افسانه شي ،مرد. من تو رو افسانه مي کنم. از اول توي قضيه بودم، همه ش يادم ِ ه
سه دقيقه
فصل 2

0 Comments:

Post a Comment

<< Home