Saturday, March 31, 2007

مقاله من در شماره اول مجله هفتاد و هفت

نوشتن روی مقوا درباره آلبوم چهل و چهارم پیر موسیقی راک، ملک الشعرای راک:
عصر جدید دکتر باب دیلان خان
برای یکی دیگر از دوست هام ،حامد ، امیر حسین و پیام
maaghoorbaaghehha.blogspot.com, this report is splitted
º ادیب وحدانی
* تمام مطالبی که با حروف بولد یا ایتالیک چاپ شده اند برونده باب دیلن اند

یک فنجان دیگر قهوه قبل از این که بروم

باب دیلن اسم اصلی اش رابرت زیمرمن است، برای صمیمانه گفتن اسم رابرت معمولا به ش می گویند«باب» ، مثل این که در زبان فارسی به مریم گل یا گلریز یا گلناز یا گلدان می گویند «گلی». به قول عمران صلاحی چی گفتیم!
می گویند باب (یا آقای رابرت) فامیلی اش را از اسم کوچک دیلن تامس شاعر انتخاب کرده، این اطلاعات هیچ وقت تایید نشده است. این اطلاعات تکذیب شده است. اسم عمو یا دایی قمارباز باب ديلن با يک املای ديگر بوده، باب املا را راحت می کند که می شود همين ديلن خودمان. پسر باب دیلن خواننده وال فلاورز است و عینهو مثل پسر های بعضی از آقایان خواننده و آهنگسازفعلی ما (یا مثل پسر های بعضی از هنرپیشه ها که موسیقی دان می شوند) خیلی استعداد ندارد، گرچه در مقایسه با دیلن، تقریبا هیچ کس استعداد ندارد. البته بچه معروف بودن همیشه بی استعدادی نیست. آنجلینا جولی بچه جان وویت است.
باب دیلن یک بار یا یک دختر همخوان گروهش 6 سال عروسی کرد، یک-دختر-دار شد. بعدش با دختری به اسم سارا عروسی کرد، این دفعه 8 سال تا طلاق طول کشید و وقتی از هم جدا شدند، قرار شد نصف حقوق آهنگ هایی که دیلن در این دوران عروسی نوشته برسد به همان سارا. خیلی از آن آهنگ ها درباره سارا بودند، مثلا سارا. دیلن مدتی با خواننده مونث اعتراض، جون بائز مشغول به کار شد، بائز می خواست و باب دیلن می خواست با هم موسیقی کار کنند و موسیقی کار کردند.
بهترین آهنگ تاریخ به نظر مجله جدی رولینگ ستون (که یعنی سنگ غلطان یا سنگ آسیاب) اسم اش مثل یک سنگ غلطان یا مثل یک سنگ آسیاب است از باب. نامبرده که یک نشریه آمریکایی است در فهرست 500 آلبوم برتر تاریخ موسیقی 10 تا از دیلن آورده، 10تا از گروه رولینگ ستونز (که یعنی سنگ غلطان یا سنگ آسیاب) و 11 تا بیتلز . نامبرده اصلا از پرایموس، کویینز آو د ستون ایج، ستیوی ری وان و مگادث هیچ آلبومی را نیاورده و ویژگی مشترک همه این گردن کلفت ها این است که آمریکایی اند. نامبرده به انگلیسی ها خیلی علاقه دارد و یا عقده خود کم انگلیسی بینی دارد و وقتی باب دیلن متولد مینه سوتا آمریکا را در کنار آن دوتا گروه گذاشته، یا الکی الکی یک کاری کرده یا نتوانسته دیلن را ندیده بگیرد. حالا با آلبوم جدید دیلن که اسمش عصر جدید(مادرن تايمز) است و از رویترز تا آسوشیتد پرس تا وبلاگ های متنوع تا تایم و نیوزویک و واشنگتن پست و فیلادلفیا اسکوئر با جمله هایی مثل« 30 ثانیه از شنیدن این آلبوم کافی است تا بدانید که در محضر عظمت قرار دارید» از آن تقدیر کرده اند، باب دیلن 11 آلبومه می شود؛ یا شاید هم به یمن دوباره شنیده شدن آلبوم هاش، از 11 آلبومه هم پرآلبومه تر شود. ضمنا پلکانی به بهشت از لد زپلین که رکورد بیشترین درخواست پخش رادیویی را در طول تاریخ دارد از مثل یک سنگ غلطان یا مثل یک سنگ آسیاب بهتر است. این را من می گویم.
باب دیلن پیش می آید دو روز پشت سر هم جوراب هایش را از پاهایش در نیاورد، دست کم تا حالا یک بار عکس ش رفته روی جلد نیوزویک، یک بار تایم. قدیمی ترین دانشگاه اسکاتلند به اسم سنت اندروز به ش دکترای افتخاری داد که هیچ وقت از این عنوان استفاده نکرده تا الان ، بر خلاف برخی آقایان که سر تبلیغات به خودشان الکی می گفتند دکتر و حالا که به خاطر یک نظریه باب دیلن پسند خروار خروار دکترا گرفته اند، دیگر کسی به شان دکتر نمی گوید. دیلن درست در بحبوحه هیپی گری که مردم گله گله مذهب های شرقی (چینی و هندی) را بر می گزیدند، رو به روی دیوار ندبه ایستاد، یک خرده بعد ترش مسیحی شد، همیشه هم لیریک هایش از لحن، نحوه روایت و حتی عین عبارات انجیل استفاده برده. برای بحث«ضروریات دکتر باب دیلن» ذکر سه نکته دیگر ضروری است: باب دیلن با اسم مستعار «جک فراست» کار تهیه کنندگی عصر جدید را انجام داد، یک گربه دارد که اسم ش رولینگ ستون (یعنی سنگ آسیاب یا سنگ غلطان) است و در خانه اش مرغ نگه می دارد یا نگه می داشت.

از توضیح دادن خسته شده ام
«آنها درباره تاثیر باب دیلن بر من می پرسند، مثل این است که درباره تاثیر به دنیا آمدنم بر من سوال کنند»، این را پیت تاون شند، مغز متفکر د هو می گوید. یک مجله به باب می گوید «ناخودآگاه زنده نفس کش فرهنگی آمریکا». یکی دیگر به این آلبوم آخرش می گوید«یک فوگ سیاه و سفید»_فوگ به نحو قابل بحثی متعالی ترین فرم موسیقی کلاسیک شناخته می شود که باخ با آن همان کاری را کرده که شاملو با شعر شاملویی؛ یعنی بهترین نمونه های آن را خود آقای یوهان سباستین باخ ساخت. سیاه و سفید هم اشاره ای است به عصر جدید چارلی چاپلین که 4 سال قبل از تولد دیلن ساخته شد ، که اسم آن را دیلن بعد از 69 سال وام گرفت. (اگر حسابتان خوب نیست جانم براتان بگوید که دیلن 65 ساله است)
یکی دیگر به عصر جدید که سی و دومین آلبوم استودیویی و در کل، آلبوم چهل و چهارم دیلن است می گوید «یک رویای فیلم های صامت». یک نفر در تعریف دیلن می گوید:«دیلن از دهه 1960 انقلاب موسیقی پاپ را راه انداخت. اگر نگوییم انقلاب فرهنگ عامه را ». یکی دیگر در نقدش می نویسد:« اگر لحظه های مبهم آلبوم عصر جدید از لحظه های واضح آن بیشتر نبودند که دیگر با یک آلبوم باب دیلن روبرو نبودیم » آن یکی می نویسد: « اگر عصر جدید مستقیم به پانتئون{معبد شعر و موسیقی خدایان یونان باستان} راه نیافته، صرفا به این دلیل است که باب دیلن به جای ساختن آهنگ هایی که ملودی واضح داشته باشند، از دل تمرین های موسیقی با گروه ش، آهنگ هایی بسیار مرتب و مستعدانه درآورده است.» یک مجله دیگر همزبان با کلی آدم به دیلن می گویند «قهرمان فولکلور ضد عرف». مجله سپين در مقدمه یک گفت و گو با دیلن که روتیترش این است«گفت و گویی که مانند گفت و گوهای مجله رولینگ ستون نیست» می نویسد:
ملک الشعرای راک، پیغمبری کاپشن موتور سواری پوشیده. راز آواره. ناپلئون ژنده پوش. یک یهودی. یک مسیحی. یک میلیون تناقض. یک ناشناخته کامل، مثل یک سنگ غلطان.
او تحلیل شده، طبقه بندی شده، رده بندی شده، مصلوب شده، تعریف شده، تشریح شده، شناسایی شده، پس زده شده، تفتیش شده، اما هیچ وقت شناخته نشده.
او سال 1961 با یک گیتار، یک کلاه مخمل و یک ساز دهنی وارد اسطوره ها شد. پل ارتباطی لیتل ریچارد{راک اندرولیست} و وودی گاثری{هنرمند فولکور} شد. آهنگ های اعتراض را به راک معرفی کرد. کلمه ها را از ملودی، از ضرباهنگ مهم تر کرد. صدای تو دماغی دود آلودش و عبارت های جذابش بی بدیل مانده. می تواند آهنگ های سوررئالی بنویسد که مثل یک شعر آرتور رمبو یا مثل یک نقاشی جیمز روزنکوییست منطقی درونی داشته باشند. به همان راحتی می تواند عاشقانه هایی از دل برآمده را بنویسد. می تواند تاریکی را از شب حذف کند و روز را به رنگ سیاه درآورد. بعدِ او بود که میک جگر و رولینگ ستونز، بیتلز، جیم موریسون {از دورز} ، جنیس جپلین و جیمی هندریکس آمدند.
بعد آن مجله یک چند تا جمله درباره یک انقلاب روحانی در دنیا می نویسد که خب، بگذریم برویم سراغ حرف های دیلن:«اگر سال هاست که با رسانه ها کم مصاحبه می کنم به این خاطر است که باید با مسایل خصوصی کنار بیایم و معمولا این کار نسبت به صحبت کردن درباره خودم اولویت بیشتری دارد. کنار آمدن با زندگی خودم اولویت بیشتری دارد تا کنار آمدن با مردمی که با زندگی من کار دارند». بعد می گوید:« نوشتن را شروع کردم چون آواز می خواندم. فکر می کنم این موضوع مهمی است. شروع کردم به نوشتن چون چیزها همه اش داشتند عوض می شدند و باید آهنگ هایی جدید نوشته می شد. من آنها را نوشتم چون می خواستم آن ها را آواز بخوانم. اگر آن ها را کس دیگری می نوشت، من آن ها را نمی نوشتم... اصلا برای نوشتن آموزش ندیده ام، اما قبل از نوشتن آهنگ های خودم، تعداد زیادی آهنگ را خوانده بودم، این هم موضوع مهمی است.» باز می گوید:«پتی سمیث {خواننده مشهور پانک} می گفت من (دیلن) در تناسخ قبلی ام آرتور رمبو بوده ام. نمی دانم حرفش درست است یا غلط اما به هر حال سمیث خیلی چیزها می داند که من نمی دانم. اما حداقل 12 تا زن را می شناسم که در تناسخ قبلی ملکه صبا بوده اند، 2 تا نوح، یک چند تا ناپلئون و یک اینشتین.» باز می گوید:«یک بار یک نقاشی الویس پرسلی کار اندی وارهول را خریدم که کار احمقانه ای بود. اگر یک نقاشی دیگرش را به من مجانی بدهد محال است بگیرم ش.» دیلن اظهار نظر غریب کم ندارد و همیشه هم به رقیب عشقی با نقاش بودنش برنمی گردد این غرابت. مثلا همین اخیرا به رولینگ ستون گفت که در بیست سال گذشته حتا یک آلبوم درست و حسابی نشنیده. خبرنگار آستوشیتدپرس خودش را لوس کرد زیرا این نقل قول نوشت:«دیلن در بیست سال گذشته 5 آلبوم به بازار فرستاده»، اما این گفته دیلن را نقل نکرد که:«همین آلبوم جدید من در استودیو 10 برای بهتر از این چیزی بود که روی سی دی می شنوید». یک نقل قول دیگر از دیلن و بحث «ناخودآگاه فرهنگی یک ملت» تمام: «وقتی بچه بودم مثل یک بچه حرف می زدم، مثل یک بچه رفتار می کردم. وقتی مرد شدم چیزهای بچه گانه را گذاشتم کنار.»

یک چند سال دیگر سخت بکوش، بعدش 1000 سال خوشحالی پیش رویت است
ویلیام زنزینگر اسم یک آقایی است که چند دهه قبل یک خانم به اسم هتی کرول را کشت. باب دیلن یک آهنگ نوشت به اسم مرگ مظلومانه هتی کرول . البته باب دیلن برای هر کسی که بمیرد آهنگ نمی نویسد. برای هر کسی که دادگاه برود هم آهنگ نمی نویسد. اما هتی کرول چند تا بچه داشت و کلفت آشپزخانه پدر و مادر ویلیام بود که 60 هکتار زمین حاصلخیز زراعی داشتند. ویلیام زنزینگر فقط به 6 ماه حبس محکوم شد.
باب دیلن را به اسم شاعر یا ترانه سرا یا خواننده اعتراض زیاد می شناسند. با آدم های معترض مثل آلن گینز برگ و جک کرواک و کلی آدم گنده دیگر دمخور بوده. حتا تیپ ظاهرش مثل خیلی از این معترض ها بود، بهتر: معترض ها خودشان را مثل او درست می کردند. موتور سیلکت سواری هم می کرد که خوشبختانه با یک تصادف نزدیک به مرگ در سال 1965، دیگر این فعل را (که در آمریکا نشانه اعتراض بود) کنار گذاشت. توی کوران نقاهت توی بیمارستان هم شروع کرد چیزها را نگاه کردن و به قول خودش «بُعد ها شان را دیدن». باب دیلن علیه سیستم قضایی آمریکا آهنگ نوشته، اسم آهنگ را اول همین پاراگرفواره خواندید، علیه جنگ با ویتنام هوار تا آهنگ نوشته ، توی تجمعات مردمی متعدد شرکت کرده، در دفاع از حقوق یک سیاه پوست مظلوم (که الان در دفتر یکی از سناتورهای آمریکایی کار می کند) آهنگ نوشته. دیلن از این نظرها یک قدری شبیه فرنک زپا است. زپا هم درباره کلی موضوع آهنگ می نوشت که الان بیشتر موضوع ها و آدم ها را کسی یادش نیست. از این جنبه خیلی از این آهنگ ها نباید شنیدنی باشند و نیستند هم. قبول که زمانه مال چیز هایی مثل سارتر بود، اما دیلن آن وقت ها دیلن خیلی سیاسی بود، خیلی رو سیاسی بود. احتمالا به همین دلیل است که باب اصلا خوشش نمی آید به ش بگویند«خواننده اعتراض». خیلی ها دقیقا همین اسم را دوست دارند- حتا حالا که مثل این آلبوم آخر، باب دیلن به ریشه های موسیقی ای برگشته باشد که دقیقا کارش را از رد آن شروع کرد.

هنوز هیچ کس را ندیده ای که مثل من باشد
قدیم ها می گفتند باب دیلن قارقار می کند. صدای باب دیلن دقیقا ضد صدای جا افتاده بم توپر مردانه ای بود که آدم های آن موقع از خواننده ها توقع داشتند، ایرانی ش :ویگن
---------------------------------------------------------------------------------------
سوتیتر
آهنگی که اسانس باب دیلن داشته باشد را نمی شود پیدا کرد. آهنگ هایی که در تقلید یا تحت تاثیر او نباشد را هم. رابرت والسر می گوید تاریخ موسیقی پاپ بعد از راک همان تاریخ راک است. تاریخ پاپ آمریکا، تاریخ پاپ جهان است. تاریخ راک، تاثیرات باب دیلن است. لطفا تا سکته نکرده اید مقاله را به کل بخوانید یا ایندرال بخورید